تو !!!
تو استجابت کدام دعای سحرگاه منی؟
که غروبانه از آستان دلم میگذری...؟!
یادم هست؛ سالهای دورتر
زیر باران ،
چشمانم را نذر آمدنت کرده بودم!!
تو استجابت کدام دعای سحرگاه منی؟
که غروبانه از آستان دلم میگذری...؟!
یادم هست؛ سالهای دورتر
زیر باران ،
چشمانم را نذر آمدنت کرده بودم!!
به چشم من نگاه کن ببین چگونه اشک غم، روان شده از دیده ام برای من ز عشق بگو …
تو ای کسیکه دوستت دارم
تو ای کسیکه قلب من بخاطر تو می تپد
برای من بمان
برای من سرود آشتی بخوان
چشم های من بی تو
باغی ست
که گل هایش رفته اند
و تنها از آواز عطرهاشان
می شود فهمید
این جا زمانی
کوچه ای را
باغ بودست
پلک های خسته ام
پرچین ریخته ای ست
که از تو دل نمی کنند
و بارانی هنوز
آسمان نباریده است
که شمیمت را
از گونه های من
بشوید !
در انتظار هیچکس نیستم
اما...
هنوز وقتی نویز موبایل روی اسپیکر می افتد
دلم می لرزد
شاید تو باشی....!